گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۸

 

باد آمد و ز گمشده من خبر نداد

زان رو غباری از پی این چشم تر نداد

آمد بهار و تازه وتر شد گل و صبا

زان سرو نوجوان خبر تازه بر نداد

خوشوقت بادکش گذری هست از آن طرف

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶

 

آمد صبا وزان گل نورس خبر نداد

تسکین آتش دل و سوز جگر نداد

نمود رخ ولی نظری سوی من نکرد

فریاد ازان نهال که گل کرد و بر نداد

می خواستم بگریه کنم با تو شرح راز

[...]

فضولی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۹

 

آمد بهار و رفتن خود را خبر نداد

با ساکنان باغ ندای سفر نداد

هر نخل آرزو که نشاندیم بر زمین

دادیم آب سبز نگشت و ثمر نداد

شبنم وداع کرد و به ما چشم تر گذاشت

[...]

سیدای نسفی
 
 
sunny dark_mode