گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴۴

 

پر تیره‌روزم از من بی ‌پا و سر مپرس

خاکم به باد تا ندهی از سحر مپرس

در دل برون دل چو نفس بال می‌زنم

آوارگی‌ گل وطن است از سفر مپرس

صبح آن زمان‌ که عرض نفس داد شبنم است

[...]

بیدل دهلوی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴

 

آهنگ کوهسار تو از گوش کر مپرس

تشویش پای آبله از نیشتر مپرس!

از مهر سوی ذره توانی تو راه برد

گر خوی یار دیده‌ای وضع شرر مپرس!

در عصر و شام طره او خفتنت قضاست

[...]

طغرل احراری
 
 
sunny dark_mode