گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۳

 

هر خون که خورد بی تو دل از ساغر فراق

بگشاد از رگ مژه ام نشتر فراق

بر چون خوریم از تو که تخم امید وصل

در کشتزار ما ندهد جز بر فراق

در باغ عشق سروی اگر هست و سوسنی

[...]

جامی
 
 
sunny dark_mode