گنجور

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در مدح ابوالحسن مجدالدین علی عمرانی

 

اکنون که ماه روزه به نقصان در اوفتاد

آه از حجاب حجرهٔ دل بر در اوفتاد

هجران ماه روزه پیام وصال داد

اینک نهیب او به جهان اندر اوفتاد

گوید به چند روز دگر طبع نفس را

[...]

انوری
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

دل در طراز حلقه زلفت در اوفتاد

جان گرچه نقش بست ز دل برتر اوفتاد

در دام طره تو که پر دانه دل است

سیمرغ حسن تو چه عجایب در اوفتاد

دل خو گرفته بر رخ و رخساره تو دید

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳ - ترجیع بند در مدح نجیب الملک

 

جانا چو عکس روی تو بر ساغر اوفتاد

گفتم که آفتاب مگر مه در اوفتاد

سرگشته و شکسته و پر تاب شد دلم

الحق دلم به زلف تو بس در خور اوفتاد

در مشک زلفت ار چه دلم خون گرفت خون

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۶ - مرثیه در مرگ یکی از کسان شاه گفته

 

گلبن شنو که از چمن جان بر اوفتاد

اختر نگر که از فلک دین در اوفتاد

در هجر شست قبضه آن شاه شیر دل

هم پر ز تیر و هم کمر از خنجر اوفتاد

از خلق و خلق گلشکرش بود اینکه گفت

[...]

سید حسن غزنوی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - داغ نیستی

 

رسم امارت از همه عالم بر او فتاد

تاج سعادت از سر گردون در او فتاد

هر بار افسری ز سر افتاد ملک را

دردا و حسرتا که ازین پی سر او فتاد

سر می‌کشید بر فلک از قدر و اعتبار

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۰ - خدنگ مصایب

 

رسم امارت از سر عالم بر اوفتاد

تاج سعادت از سر گردون در اوفتاد

سلمان ساوجی
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » بند بیست و دوم

 

هفتاد تن ز عشق چو از پا در اوفتاد

پس قرعه اش به نام علی اکبر اوفتاد

دیدار را که نرخ به جان بسته بود عشق

دیگر از آن گذشت و ز جان برتر اوفتاد

بالا گرفت قیمت دیدار حسُن یار

[...]

وفایی شوشتری
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۵۷

 

عکس تو تا بر آینۀ ساغر اوفتاد

عشاق را هوای می اندر سر اوفتاد

دل عاشق دهان تو گردید و تنگ شد

تن مایل میان تو شد لاغر اوفتاد

هندوی خال از پی دزدیدن نمک

[...]

نیر تبریزی
 
 
sunny dark_mode