گنجور

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱

 

ای دل فغان که آن بت چالاک می رود

ما در غمیم و یار طربناک می رود

خوردی شراب وصل بشادی بسی کنون

با زهر غم بسازکه تریاک می رود

چون مرغ نیم بسمل وچون صید خون چکان

[...]

سیف فرغانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴۸

 

آزاده چون مسیح بر افلاک می رود

این منزل از کسی است که چالاک می رود

بیدرد را چو مار گزد سایه کمند

عاشق به چشم حلقه فتراک می رود

در مشرب پیاله کشان نیست سرکشی

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode