گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵ - از زبان پادشاه

 

ای لعبت و بت و صنم و حور و شاه من

وی سوسن و گل و سمن و مهر و ماه من

ای جان دل عزیزتر از هر دویی و هست

ایزد بر این که دعوی کردم گواه من

ای دوست بی گناه مرا متهم کنی

[...]

مسعود سعد سلمان
 

امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۲۱

 

موی سیاه من به جوانی چو مشک بود

کافور شد به پیری مشک سیاه من

آورد روزگار ز پیری اثر پدید

بر روی پژمریده و پشت دوتاه من

هرگه ‌که من به سجده نهم روی بر زمین

[...]

امیر معزی
 

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶

 

تا رندی و نیاز نشد رسم و راه من

ضامن نگشت یار به عفو گناه من

طاعات را چه قیمت و عصیان چه معتبر

جایی که لطف دوست بود عذر خواه من

باشد که خواندم به عنایت گدای خویش

[...]

خیالی بخارایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۰۰

 

در روز حشر سایه کوه گناه من

گردید از آفتاب قیامت پناه من

اندیشه از شکست ندارم که همچو موج

افزوده می شود ز شکستن سپاه من

گر ماه و آفتاب شود هر ستاره ای

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۹

 

خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من

من بعد، چشم آینه و دود آه من

تا چشم باز می‌کنم، از پیش رفته‌ای

چون شمع، کاش بر مژه بودی نگاه من

کوتاه بهترست شب ناامیدی‌ام

[...]

قدسی مشهدی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰

 

از دست دادخواه اگر این است آه من

آه ار به داد من نرسد داد خواه من

بنشست هر که دید به رخسار ماه من

زآن طره ی سیاه به روز سیاه من

از بس دلم به ناله و افغان گرفته خو

[...]

سحاب اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۵

 

یوسف رخی به چاه ذقن بسته راه من

بخت نگون ببین که نگون گشته چاه من

از من جمال خویش نهان کردنت ز چیست

ماند مگر بروی تو جای نگاه من

زلفت که آشیان دلم بود شد پریش

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode