گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹

 

پیغام بلبلان بگلستان که می برد

و احوال درد من سوی درمان که می برد

یعقوب را ز مصر که می آورد پیام

یازو خبر بیوسف کنعان که می برد

ما را خیال دوست بفریاد می رسد

[...]

خواجوی کرمانی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۸۱

 

احوال درد ما بر درمان که می‌برد؟

وین تشنه را به چشمه حیوان که می‌برد؟

غرقم در آب دیده گریان و خون دل

وین ماجرا بدان گل خندان که می‌برد؟

ما ذره‌ایم در خم چوگان زلف دوست

[...]

نسیمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۳

 

از من خبر به جانب جانان که می‌برد

پیغام عندلیب به بستان که می‌برد

یعقوب را دو دیده ز بس گریه تیره گشت

آخر خبر به یوسف کنعان که می‌برد

چون آدم از بهشت برون اوفتاده‌ام

[...]

حسین خوارزمی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴۸

 

هشیار را به مجلس مستان که می‌برد

از بهر عیب خویش نگهبان که می‌برد

چندین نگاه حسرت و خمیازه دریغ

از زخم و داغ من به نمکدان که می‌برد

چون دست جوهری شده پایم ز آبله

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴۹

 

مکتوب من به خدمت جانان که می‌برد

برگ خزان رسیده به بستان که می‌برد

دیوانه‌ای به تازگی از بند جسته است

این مژده را به حلقه طفلان که می‌برد

اشک من و توقع گلگونهٔ اثر

[...]

صائب تبریزی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸

 

پیغام چشم من به عزیزان که می برد

این نامه را به مصر ز کنعان که می برد

بی بال و پر به کنج قفس اوفتاده ام

این عندلیب را به گلستان که می برد

دارالشفاست صحبت یاران هوشمند

[...]

سیدای نسفی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۹

 

با تیغ‌بازی مژه‌ات جان که می‌برد؟

از چنگ کفر زلف تو، ایمان که می‌برد؟

بر کف نهاده‌ام دل صد چاک خویش را

این شانه را به زلف پریشان که می‌برد؟

مشکل کشد دلش به سر کوی عاشقان

[...]

حزین لاهیجی
 
 
sunny dark_mode