گنجور

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۹

 

جانا ز درد عشق تو چون من فغان کنم

از چشمه های چشم جهان خون روان کنم

عهدیست در ازل بتو ما را که تا ابد

برهر چه رای عشق بود من همان کنم

ناصح چه منعم از می و معشوق میکنی

[...]

اسیری لاهیجی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰

 

در مطلعی که وصف دهانش بیان کنم

غیر از میان چه قافیه آندهان کنم

چون خودفروش سود زسوا ندیده ایم

گر خاک را بزر بفروشم زیان کنم

خاموشی است ذکر خفی نزد سالکان

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۲۷

 

صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم

در خون صد بهار روم تا خزان کنم

تیغش ز سخت جانی من کند اگر شود

لوح مزار خویش ز سنگ فسان کنم

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۲۴ - در پاسخ نامهٔ مشتاقانهٔ شاه طهماسب ثانی که او را به همراهی خود دعوت کرده بود

 

ای صاحبی که از اثر رنگ و بوی تو

خون کرشمه، در جگر گلستان کنم

گنجینهٔ ضمیر گشایم به مدح تو

دست و دل نیاز، جواهر فشان کنم

صد گلستان بوسهٔ شرم از لب نیاز

[...]

حزین لاهیجی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲

 

شب تا به روز بر سر کویت فغان کنم

شاید که از فغان دل تو مهربان کنم

شد داستان غمم به جهان وز شرار عشق

از آنکه داستان به جهانم نهان کنم

یک مشت استخوانم و شادم مگر شبی

[...]

رفیق اصفهانی
 

قاآنی » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۳ - در ستایش هلاکو میرزا شجاع‌السلطنه حسنعلی میرزا گوید

 

ایدون پس از دعای تو ختم بیان کنم

ختم بیان به خاتم پیغمبران کنم

قاآنی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - درتهنیت عید غدیر و منقبت حضرت امیر (ع)

 

شاها اگر ز روح تن از عقل جان کنم

آنگه چو خضر زندگی جاودان کنم

کی یک ثنای تو بهزاران قران کنم

لیکن ازآن خوشم که چو نامت بیان کنم

جیحون یزدی
 
 
sunny dark_mode