گنجور

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷

 

ای دل به بند دوری او جاودانه باش

ای صبر پاسبان در بند خانه باش

ای سر به خاک تنگ فرو رو ، ترا که گفت

در بند کسر حرمت این آستانه باش

هرگز میان عاشق و معشوق بعد نیست

[...]

وحشی بافقی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۴۴

 

تسلیم در کشاکش اهل زمانه باش

هرکس کمان طعن کند زه،نشانه باش

در رهگذار سیل که لنگر فکنده است ؟

از خاکدان دهر به سرعت روانه باش

تا درحریم زلف توانی نخوانده رفت ؟

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode