گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۶۷

 

دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت

ما را چو دود بر سر آتش نشاند و رفت

مخمور باده ی طرب انگیز شوق را

جامی نداد وز هر جدائی چشاند و رفت

گفتم مگر بحیله بقیدش در آورم

[...]

خواجوی کرمانی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴

 

گرم آمد و بر آتش شوقم نشاند و رفت

آتش به جای آب ز چشمم فشاند و رفت

آمد چو باد و مضطربم کرد همچو برق

وز آتشم زبانه به گردون رساند و رفت

برخاستم که دست دعایی برآورم

[...]

وحشی بافقی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۳

 

دوش آمد و به روز سیاهم نشاند و رفت

با من نبود جز دلی آنهم ستاند و رفت

بگذشت نوبهار و فزون شد جنون مرا

گل تخم خار خار تو در دل فشاند و رفت

شب را چسان به صبح رسانم کجا روم

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode