گنجور

مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳

 

دل در برم نشانه تیر ملامت است

تن در بلا و جانم اسیر غرامت است

در عشق کام و ناز و ملامت به هم بود

ما را ز عشق بهره سراسر ملامت است

عشق آن بود که دل برد و قوت جان دهد

[...]

مجد همگر
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

بر من شب فراق چو روز قیامت است

در رستخیز عشق چه جای ملامت است

چون من گر آورد متنعّم شبی به روز

داند که بر محال مشنّع غرامت است

نا ایمن است راه ملامت گران عشق

[...]

حکیم نزاری
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۲

 

در عشق تو تا در غم خویشی ملامت است

از خود چه بگذری همه خیر و سلامت است

مست از شراب عشق بتان شو که جام می

یک مستی و هزار خمار ندامت است

در عاشقی بلاست چه مرگ و چه زندگی

[...]

اهلی شیرازی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » در سوگواری حضرت حسین«ع»

 

یعنی محرم آمد و روز ندامت است

روز ندامت چه ، که روز قیامت است

وحشی بافقی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷۱

 

آن خال لب ستاره صبح قیامت است

عمر دوباره سایه آن سرو قامت است

آنجا که آفتاب حوادث شود بلند

در ابر می گریز که حصن سلامت است

بر قدر محنت است اگر پله ثواب

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶

 

در توبه کوش، توبه حصار سلامت است

سیلاب خرمن گنه اشک ندامت است

از شب توان گرفت مکافات روز را

روزی که نیست شب ز پی او قیامت است

صبر گرانرکاب دهد نفس را شکست

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode