منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۸ - در وصف بهار و مدح محمدبن نصر سپهسالار خراسان
چون ابر دید در کف صحرا قبالهها
بارانها چکید و ببارید ژالهها
تا گرد دشتها همه بشکفت لالهها
چون در زده به آب معصفر غلالهها
امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵
ای در بهار حسن تو گلها و لالهها
وی لاله را ز رشک تو پرخون پیالهها
بیچاشنی درد تو هست آب زندگی
زهری که دهر میدهدم در نوالهها
شب با سگان کوی تو گفتیم درد خویش
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱
انگشت اگر زنی به لبم چون پیالهها
از حسرت لب تو درآیم به نالهها
در ودایی که خون شهیدان عشق ریخت
خونابه جگر چکد از برگ لالهها
جان میسپرد عاشق و چشم تو میگریست
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۹
وقت است سربرآورد از خاک، لاله ها
آید ز زور باده به گردش پیاله ها
گردید تازه، داغ فرورفتگان خاک
در چشم و دل مرا ز تماشای لاله ها
دیوانگی است سلسله پای کودکان
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸
ای بیلب تو خشک دهانِ پیالهها
وز دوریی تو غرقه به خون داغ لالهها
خطی است آنکه بر رخ جانان دمیده است
خوبان نوشتهاند به نامش رسالهها
در بزم عشق رتبه خرد و کلان یکیست
[...]