گنجور

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

ای بسته دانش تو زبان سوآل ما

ناکرده شرح ، پیشِ تو معلوم حالِ ما

شام و سحر تصور آثار صنع تست

نقش نگار خانه خواب و خیال ما

درک حقیقت تو محالست بر خیال

[...]

فضولی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۱

 

در سیر و دور می گذرد ماه و سال ما

چون گردباد ریشه ندارد نهال ما

ذاتی است روشنایی ما همچو آفتاب

نقصی نمی رسد به کمال از زوال ما

در حفظ آبرو ز حبابیم تشنه تر

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۲

 

دست فلک کبود شد از گوشمال ما

شوخی ز سر نهشت دل خردسال ما

چندین هزار جامه بدل کرد روزگار

غفلت نگر که رنگ نگرداند حال ما

با آن که آفتاب قیامت بلند شد

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

بالید از رخ تو دل پر ملال ما

از آفتاب به در شد آخر هلال ما

ما ریشه در زمین قناعت دوانده ایم

چون شمع آب میخورد از خود نهال ما

بر چهره شکسته ما، رنگ تهمت است

[...]

واعظ قزوینی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

از ترک آرزو بفزاید کمال ما

چون موج پرفشاندن دستی ست بال ما

عاشق فریب نیست بت خردسال ما

چون بار دل کشد صنم نونهال ما

از خویش رفتگان ره جستجوی دوست

[...]

جویای تبریزی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

ساقی بیا که باز خراب است حال ما

پیش آر باده ای صنم بی‌زوال ما

جامی بده که دست نشاطی بهم زنیم

شد خشک در قفس همه اعضا و بال ما

ما در غم تو روز شب ای بی‌وفا و تو

[...]

قصاب کاشانی
 
 
sunny dark_mode