×
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۱
صید توام فکندی و در خون گذاشتی
صیدی ز خون و خاک چرا برنداشتی
وصلت چو دست سوخته میداشتی مرا
در پای هجر سوخته دل چون گذاشتی
میداشتی چو مهرهٔ مارم به دوستی
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۵٠
عمری بغفلت ایدل نادان گذاشتی
بر عقل خود وساوس شیطان گماشتی
مغرور خود مباش که من فرض کرده ام
کایوان و قصر خویش بکیوان فراشتی
آخر نه روزکی دو سه چون بگذرد برین
[...]