گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۸

 

چون ما بکفر زلف تو اقرار کرده ایم

تسبیح و خرقه در سر زنّار کرده ایم

خلوت نشین کوی خرابات گشته ایم

تا خرقه رهن خانه خمار کرده ایم

شوریدگان حلقه ی زنجیر عشق را

[...]

خواجوی کرمانی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷

 

ما روی دل به خانه خمار کرده‌ایم

محراب جان ز ابروی دلدار کرده‌ایم

از بهر یک پیاله دردی، هزار بار

خود را گرو به خانه خمار کرده‌ایم

بر بوی جرعه‌ای که ز جامش به ما رسد

[...]

سلمان ساوجی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶

 

ما حاصل از حیات رخ یار کرده‌ایم

عهدی به یار بسته و اقرار کرده‌ایم

منصور شد ز دولت عشق تو کار ما

بردار سر که عزم سر دار کرده‌ایم

ما ملتفت به زهد ریایی نمی‌شویم

[...]

نسیمی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۸

 

ما دین و دل فدای غم یار کرده ایم

جان را بعشق آن صنم ایثار کرده ایم

ما ترک لذت دو جهانی بعشق دل

بربوی وصل آن بت عیار کرده ایم

انکار عاشقی برما کفر و کافریست

[...]

اسیری لاهیجی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۱۷

 

صلح از فلک به دیدهٔ بیدار کرده‌ایم

رو در صفا و پشت به زنگار کرده‌ایم

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۴۹

 

خورشید داغ گوهر عالم‌فروز ماست

دریا روان ز چشم خریدار کرده‌ایم

داغ است چرخ از دل بی‌آرزوی ما

این دشت را تهی ز خس و خار کرده‌ایم

از برگریز حادثه آسوده خاطریم

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode