گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹۶

 

ابر بهار گلشن رخسار، آینه است

آتش فروز شعله دیدار، آینه است

از دل توان به انجمن حسن راه برد

سنگ نشان کعبه دیدار آینه است

آنجا توان به زور نفس کار پیش برد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹۷

 

با عارض تو چهره شدن کار آینه است

دولت نصیب دیده بیدار آینه است

خودبینی از سرشت بزرگان نمی رود

گر خود سکندرست گرفتار آینه است

بشکن طلسم صورت و جاوید زنده باش

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode