گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۱

 

عشاق هر شب از تو به خوناب خفته اند

چون شمع صبح مرده و بی تاب خفته اند

خفتند هر کسی ز پی خواب دیدنت

بیداری کسان که پی خواب خفته اند

آخر نصیحتی بکن آن هر دو چشم را

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode