گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۰

 

یک خانه پر ز مستان مستان نو رسیدند

دیوانگان بندی زنجیرها دریدند

بس احتیاط کردیم تا نشنوند ایشان

گویی قضا دهل زد بانگ دهل شنیدند

جان‌های جمله مستان دل‌های دل پرستان

[...]

مولانا
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲

 

خوش حال آن کسانی کز دام تن رهیدند

چون شاهباز قدسی در لامکان رسیدند

آن سالکان وحدت دانی کی اند ایدل

آری جنید و شبلی معروف بایزیدند

بحر محیط وحدت موج و حباب دارد

[...]

کوهی
 
 
sunny dark_mode