×
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۸
در زورق حیات است جان رقیب خائف
بارب نگاه دارش از باد نامخالف
ما دین و دل نهادیم در وجه دلستانان
صد شکر کاین ذخیره شد صرف در مصارف
تا بپری به جانان کردند وقف جان را
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - قصیده ناتمام
گفتم تو کیستی کاین احسان به من نمودی
گفتا به ذات پاکم حق باصر است و اعرف
گفتم تو پیر عشقی ای شیخ پاکدامن
گفتا تو طفل راهی ای کودک مزلف
گفتم جلال دینی گفتا جلال یزدان
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - خطاب به آقای میرزا هادی حایری و گله از ابناء زمان
در هوش چون ایاسی در حلم همچو احنف
آگه ز راز توریة دانا ز رمز مصحف
نطقت ز شکرین لب کلکت ز بسدین کف
لذت دهد بشکر مستی برد ز قرقف