گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶۲

 

چون شمع روزگاری با شعله سازکردم

تا در طلسم هستی سیر گداز کردم

قانع به یأس گشتم از مشق‌ کج ‌کلاهی

یعنی شکست دل را ابروی ناز کردم

صبح جنون نزارم شوقی به هیچ شادم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶۳

 

شب چشم امتیازی بر خویش باز کردم

آیینهٔ تو دیدم چندان که نازکردم

فریاد ناتوانان محو غبار عجز است

رنگی به رخ شکستم عرض نیازکردم

سامان صد عبادت تسلیم ناتوانی

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode