گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۵

 

ای اَز شراب غفلت مست و خراب مانده

با سایه خو گرفته وز آفتاب مانده

تا چند باشی آخر از حرص نفس کافر

ایمان به باد داده در خورد و خواب مانده

اندیشه کن تو روزی کین خفتگان ره را

[...]

عطار
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱۲ - عطار نیشابوری رَوَّحَ اللّهُ رَوْحَهُ

 

ترسم که هیچ عاشق پایان ره نداند

و آن ماه روی ما را رخ در حجاب مانده

در بحر عشق دُرّی است از چشمِ غیر پنهان

ما جمله غرق گشته و آن درّ، درآب مانده

رضاقلی خان هدایت
 
 
sunny dark_mode