مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۰
با زر غم و بیزر غم آخر غم با زر به
چون راهروی باری راهی که برد تا ده
بشنو سخن یاران بگریز ز طراران
از جمع مکش خود را استیزه مکن مسته
آدم ز چه عریان شد دنیا ز چه ویران شد
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۸
یا رب چه کس است آن مه یا رب چه کس است آن مه
کز چهره بزد آتش در خیمه و در خرگه
اندر ذقن یوسف چاهی چه عجب چاهی
صد یوسف کنعانی اندر تک آن خوش چه
آخر چه کند یوسف کز چاه بپرهیزد
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۰
آن عشق جگرخواره کز خون شود او فربه
ای بارخدا بر ما نرمش کن و رحمش ده
روزی که نریزد خون رنجیش بدید آمد
جز از جگر عاشق آن رنج نگردد به
تیر نظرت دیدم جان گفت زهی دولت
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱۰ - عابد بیرمی قُدِّسَ سِرُّهُ
از خویش برون رفتم با خویش درون گشتم
بیرون و درون خویش جز خویش نگنجیده
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۶۴ - نور علی شاه اصفهانی
ای زن صفت از عشقش تا چند سخن گویی
این راه نگردد طی بی همت مردانه
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۶۴ - نور علی شاه اصفهانی
گر زانکه گدای شهر صد گونه هنر دارد
هرگز ندهندش راه در محفل شاهانه
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۶۴ - نور علی شاه اصفهانی
ای زن صفت از عشقش تا چند سخن گویی
این راه نگردد طی بی همت مردانه
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۶۴ - نور علی شاه اصفهانی
گر زانکه گدای شهر صد گونه هنر دارد
هرگز ندهندش راه در محفل شاهانه