گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۱

 

وقتت خوش وقتت خوش حلوایی و شکرکش

جمشید تو را چاکر خورشید تو را مفرش

بخرام بیا کاین دم والله که نمی‌گنجد

نی میوه و نی شیوه نی چرخ و مه و مه وش

جز ما و تو و جامی دریا کف خوش نامی

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » دوم

 

ای عیسی بگذشته خوش از فلک آتش

از چرخ فرو کن سر ما را سوی بالا کش

با خاک یکی بودم ز اقدام همی سودم

چون یک صفتم دادی شد خاک مرا مفرش

یک سرمه کشیدستی جان را تو درین پستی

[...]

مولانا
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶

 

او را بدو چشم او در ز دیده همی بینش

تا لذت جان یابی از شیوه شیرینش

در گلشن روی او چون باد صبا هر دم

میبوی و بهم میچین از سنبل و نسرینش

در آینه جانها آنمه رخ خود بیند

[...]

کوهی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۶

 

بازآ صنما نرمک، بنشین به سرا خوش‌خوش

گه بذله شیرین گو گه باده رنگین کش

نه فصل دیست آخر نه وقت میست آخر

پس وقت کیست آخر مخموری و شو سرخوش

گر سرو چمن رفته تو سرو چمان بازآ

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - مشتاق رضای حق

 

دوشینه به ره دیدم خندان و غزلخوانش

گیسوی عبیرآگین رخسار خوی افشانش

هرجا که دلی، چون صید، در دام سر زلفش

هرجا که سری، چون گوی، اندر خم چوگانش

شمشاد به شرم اندر پیش قد دلجویش

[...]

افسر کرمانی
 
 
sunny dark_mode