گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

من خاکِ چنان بادم کو زلفِ تو جنباند

در آتشم از آبی کاندامِ تو را ماند

مه در گرو خوبی، از عکس بَناگوشت

ششدر بفره خواهد اول بر او راند

توفیر دل و دیده، از روی تو این باشد

[...]

اثیر اخسیکتی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵

 

خواب از پی آن آید تا عقل تو بستاند

دیوانه کجا خسبد دیوانه چه شب داند

نی روز بود نی شب در مذهب دیوانه

آن چیز که او دارد او داند او داند

از گردش گردون شد روز و شب این عالم

[...]

مولانا
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۳۷ - سیفی

 

نسیم صبح میخواهم که شاخ گل بجنباند

بسرو قامت ساقی گل صد برگی افشاند

اهلی شیرازی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۶ - در منقبت شاه ولایت اساس و رثاء برحضرت عباس علیه السلام

 

بردوخت خدنگش تن او باز فرس میراند

آشفت عمودش مغز او نیز رجز میخواند

با نوک رکاب از زین گردان بهوا پراند

ناگاه کمانداری آبش بزمین افشاند

جیحون یزدی
 
 
sunny dark_mode