گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲۱

 

از هر چه ترنجیدی با دل تو بگو حالی

کای دل تو نمی‌گفتی کز خویش شدم خالی

این رنج چو در وا شد دعوی تو رسوا شد

زشتی تو پیدا شد بگذار تو نکالی

در صورت رنج خود نظاره بکن ای بد

[...]

مولانا
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۷ - غدیریه در مدح زوج بتول ابن عم رسول علی‌ علیه‌السلام

 

از وجه هویت بین نی نسبت تمثالی

وجه علی اعلی وجه علی عالی

ای موسی بن عمران جای تو کنون خالی

تا کام دلت یابی از آن ولی والی

صغیر اصفهانی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۲ - در هجو خلخالی

 

در ده: سگ زشتی بود، موریخته و لاغر

پیوسته دم اندر پا، پژمرده سر و یالی

چندی سوی شهر آمد، از شدت بی قوتی

اشکم ز عزا برهاند، تا ماند در آنسالی

ناگاه چه باز آمد، دیدند که گردیده

[...]

میرزاده عشقی
 
 
sunny dark_mode