گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۸

 

هر روز به هر دستی رنگی دگر آمیزی

هر لحظه به هر چشمی شور دگر انگیزی

صد بزم بیارایی هر جا که تو بنشینی

صد شهر بیاشوبی هرجا که تو برخیزی

چون مار کنی زلفین وز پرده برون آیی

[...]

خاقانی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۴

 

در پرده قانون چند بی فایده آویزی

مطرب ره عشقی زن تا شور برانگیزی

تا مستی عشقت هست مستان می انگوری

چون باده صافی هست با درد چه آمیزی

عقلت بمثل شیر است عشقت بیقین آتش

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵

 

هرجا که تو بنشینی، صد فتنه برانگیزی

هر فتنه شود هفتاد، هر لحظه که برخیزی

کام دل هر عاقل، از لعل شکر خایی

دام ره هر دانا، با زلف دلاویزی

از جلوه رخ بیضا، در هاله تو می پوشی

[...]

افسر کرمانی
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۳۴ - صد نالهٔ شبگیری صد صبح بلا خیزی

 

صد نالهٔ شبگیری صد صبح بلا خیزی

صد آه شررریزی یک شعر دل‌آویزی

در عشق و هوسناکی دانی که تفاوت چیست

آن تیشهٔ فرهادی این حیلهٔ پرویزی

با پردگیان برگو کاین مشت غبار من

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۸ - از مشت غبار ما صد ناله برانگیزی

 

از مشت غبار ما صد ناله برانگیزی

نزدیک تر از جانی با خوی کم آمیزی

در موج صبا پنهان دزدیده بباغ آئی

در بوی گل آمیزی با غنچه در آویزی

مغرب ز تو بیگانه مشرق همه افسانه

[...]

اقبال لاهوری
 
 
sunny dark_mode