گنجور

عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۴۸

 

کو عیسی روحانی تا معجز خود بیند

کو یوسف کنعانی تا جسم براندازد

کو تایب صد ساله تا بر شکن زلفش

حالی به سر‌اندازی دستار در اندازد

عین‌القضات همدانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴

 

هر تار ز مژگانش تیری دگر اندازد

در جان شکند پیکان چون در جگر اندازد

کافر که رخش بیند با معجزهٔ لعلش

تسبیح در آویزد، زنار دراندازد

دلها به خروش آید چون زلف برافشاند

[...]

خاقانی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸

 

تَرْسا بَچهٔ مَستم گر پرده بَرَانْدازَد،

بَس سَر که ز هر سویی بَرْ یکْدِگرَ انْدازد

از دِیر بُرون آمَد، سَرمَست و پَریشانْ مو،

یارَب که چِه آتش‌ها در هر جگرَ انْدازد

چُون زلفِ پریشانْ را زُنّار بَرَافْشاند،

[...]

عطار
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲

 

چون طوطی خطّ تو پر بر شکر اندازد

مرغ دل من آتش در بال و پر اندازد

صوفی ز می لعلت گر نوش کند جامی

تسبیح بر افشاند سجّاده بر اندازد

چون تیر زند چشمت سیاره هدف گردد

[...]

خواجوی کرمانی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۲

 

از سر چو کله در برم آن ترک براندازد

هر کس نظری دارد در پاش سراندازد

بی دیده نمیبیند رخسار نگارین را

هر کو بصری دارد بر تو نظر اندازد

گر بگذری از کنعان ای یوسف روحانی

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode