گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۹

 

من بی‌خود و تو بی‌خود ما را که بَرَد خانه؟

من چند تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه؟

در شهر یکی کس را هشیار نمی‌بینم

هریک بَتَر از دیگر شوریده و دیوانه

جانا به خرابات آ تا لذّتِ جان بینی

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱۹

 

آن یار غریب من آمد به سوی خانه

امروز تماشا کن اشکال غریبانه

یاران وفا را بین اخوان صفا را بین

در رقص که بازآمد آن گنج به ویرانه

ای چشم چمن می‌بین وی گوش سخن می‌چین

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲۰

 

بی‌برگی بستان بین کآمد دی دیوانه

خوبان چمن رفتند از باغ سوی خانه

زردی رخ بستان کز فرقت آن خوبان

بستان شده گورستان زندان شده کاشانه

ترکان پری چهره نک عزم سفر کردند

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲۱

 

ای دل به کجایی تو آگاه هیی یا نه

از سر تو برون کن هی سودای گدایانه

در بزم چنان شاهی در نور چنان ماهی

خط در دو جهان درکش چه جای یکی خانه

در دولت سلطانی گر یاوه شود جانی

[...]

مولانا
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰۳

 

ای جان، چو سخن گویم مستانه و رندانه

سرمستم و لایعقل زان نرگس مستانه

پرسد ز سرشک خون جانم ز غمت، آری

پر گشته مرا آخر در عشق تو پیمانه

ای دوست، سر زلفت در سینه من بگشا

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۸

 

صوفی ز سر توبه شد با سر پیمانه

رخت و بنه از مسجد آورد به میخانه

هر صورت آبادان کز باده شود ویران

معموره معنی دان یعنی چه که ویرانه

سودی ندهد تو به زان می که بود ساقی

[...]

سلمان ساوجی
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۱

 

از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خانه

مقصود خدا عشقست، باقی همه افسانه

بنما رخ زیبا را، تا فاش بگویم من :

«قد اشرف الدنیا من نور حمیانه »

هرکس صفتی دارد، با خود ز ازل آرد

[...]

قاسم انوار
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۵ - اختراع

 

پیمانه می جویان رفتم سوی میخانه

بیرون نروم زانجا پر ناشده پیمانه

شیخان مناجاتی رندان خراباتی

جویند ترا جانا در کعبه و بتخانه

در میکده سر مستم از ننگ خودی رستم

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۹

 

ای شعلهٔ حسنت را، جان ها شده پروانه

در حلقهٔ زلفت دل، مجنون و سیه خانه

شب تا به سحر ای شمع از شوق وصال تو

آغوش دلم باز است همچون پر پروانه

هرگاه به ما ساقی از غمزه اشارت کرد

[...]

سلیم تهرانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۰

 

دل گیرد و جان بخشد آن دلبر جانانه

ویران چو کند بخشد صد گنج بویرانه

دل شد ببر دلبر جان رفت ز تن یکسر

وز عقل تهی شد سر کس نیست درین خانه

بس زلف دهد بر باد آنزلف خم اندر خم

[...]

فیض کاشانی
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۳۱

 

برخیز و بیا ساقی بگشا در میخانه

بنشین و بدور افکن آنساغر مستانه

تا یکسر مو باقیست از هستی تن مارا

زنهار مکن تأخیر در گردش پیمانه

از ذوق مدام ما زاهد چه خبر دارد

[...]

نورعلیشاه
 

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۵۳

 

ای گشته چو مجنونم در عشق تو افسانه

از بهر خدا رحمی با این دل دیوانه

پروانه صفت مائیم بر گرد رخت دایر

وز سوز و گداز ما هیچت غم و پروانه

آخر نگهی میکن بر حال من بیدل

[...]

خالد نقشبندی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۶۴ - نور علی شاه اصفهانی

 

ای زن صفت از عشقش تا چند سخن گویی

این راه نگردد طی بی همت مردانه

گر زانکه گدای شهر صد گونه هنر دارد

هرگز ندهندش راه در محفل شاهانه

رضاقلی خان هدایت
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۸ - در تهنیت عید رمضان

 

آن مغبچگان شهر در زلف زده شانه

دلهای پریشانرا آراسته کاشانه

برطره اشان شیدا فرزانه و دیوانه

بر مار اگر افسون خواندند شد افسانه

جیحون یزدی
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶

 

دل رفت و راه از دستم زان نرگس مستانه

بی‌ساغر و می‌مستم حاجت چه به پیمانه

سجاده نشینی بس در صومعه با هر کس

دیگر نشوم زین پس دور از در میخانه

صفی علیشاه
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۳۹ - فرقی ننهد عاشق در کعبه و بتخانه

 

فرقی ننهد عاشق در کعبه و بتخانه

این جلوت جانانه آن خلوت جانانه

شادم که مزار من در کوی حرم بستند

راهی ز مژه کاوم از کعبه به بتخانه

از بزم جهان خوشتر از حور جنان خوشتر

[...]

اقبال لاهوری
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۰

 

عشقت سپرد از دل دیوانه بدیوانه

این گنج کند منزل ویرانه بویرانه

در مجلس ما دلها بخشند بهم صهبا

می دور زند اینجا پیمانه به پیمانه

می با همه نوشیدم یک می‌همه جا دیدم

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode