گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹۹

 

از ناخن دخل آنچه به رخسار سخن رفت

از کاوش غم بر دل بی کینه من رفت

زنهار خمش باش که چون خامه درین بزم

کم عمر شد آن کس که به دنبال سخن رفت

فریاد که گلبانگ پریشان من آخر

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۵

 

صبح از دل چاک‌که دراین باغ سخن رفت

کز جوش گل و لاله قیامت به چمن رفت

آن مطلب نایاب‌که هرگز نتوان یافت

دامان‌ گلی بود که دوش از کف من رفت

با بخت سیه‌، یاد شب عید ندارم

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode