گنجور

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

من نیز مکافات شما باز نمایم

اندام شما یک به یک از هم بگشایم

از باغ به زندان برم و دیر بیایم

چون آمدمی نزد شما دیر نپایم

منوچهری
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۵

 

آورده‌ام از بحر برون در گهر بار

تا بر سر بازار دکانى بگشایم‌

قدّم شده خم بر سر بازار تکبر

تا گوى ز میدان سعادت بربایم‌

ترسم که شود مشتریم کم نشناسد

[...]

شیخ بهایی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در منقبت علی‌بن موسی‌الرضا علیه‌السلام

 

من کیستم آن بادیه‌پیمای فنایم

کاواره کند قافله را بانگ درایم

چون باغ غم افسرده شود دیده ابرم

چون داغ جگر غنچه شود باد صبایم

در پیکر ماتم نفس بازپسینم

[...]

فصیحی هروی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۶

 

مگذار ز دستم که گل باغ وفایم

بر دست تو شایسته تر از رنگ حنایم

از بس به ره عشق درو خار خلیده ست

همچون دم ماهی شده هر پنجه ی پایم

از فیض سبکروحی خود اوج گرفتم

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۱۴

 

از بخت سیه پست نگردید نوایم

از سرمه شب بیش شد آواز درایم

خون از جگر آهن و فولاد گشاید

چون ریزه الماس، خراشیده صدایم

هر سبزه خوابیده که در باغ جهان بود

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱۵

 

پروانه شوم یا پر طاووس گشایم

از عالم عنقا چه خیالست برآیم

آب و گلم از جوهر نظاره سرشتند

در چشم خیالست به چشم همه جایم

سعی طلبم بیش شد از هر چه نه بنشست

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱۶

 

تا حسرت سر منزل او برد ز جایم

منزل همه چون آبله فرسود به پایم

مهمان بساط طربم لیک چه حاصل

چون شمع همان پهلوی خویشست غذایم

در پردهٔ هستی نفسی بیش نداریم

[...]

بیدل دهلوی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۸ - مخمس در تضمین قصیدهٔ منوچهری

 

من اشک غم از دل بمی ناب زدایم

من با قدح باده رگ خواب گشایم

کی دیده دو چشم تو که من خواب نمایم

«من خواب ز دیده بمی ناب ربایم

میرزا حبیب خراسانی
 
 
sunny dark_mode