گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۳۹

 

از گرمی اشکم صف مژگان گله دارد

زین آبله پا خارمغیلان گله دارد

بر در یتیم است صدف دامن مادر

یوسف عبث از تنگی زندان گله دارد

تاریک شود خانه آیینه ز جوهر

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۶

 

از پنبه اگر آتش سوزان گله دارد

دیوانه هم از خار بیابان گله دارد

در عالم آسودگی از خویش روانیم

موج گهر از چیدن دامان گله دارد

چون اشک عرق‌ریز حجابم چه توان‌ کرد

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۷

 

از چرخ نه هر ابله و نادان‌گله دارد

جای‌.گله این است که انسان گله دارد

اسباب بر آزاده‌دلان سخت حجابی‌ست

نظاره ز جمعیّت مژگان‌ گله دارد

زنجیر ز دیوانه ندید الفت آرام

[...]

بیدل دهلوی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۱

 

از عشق، تن سوخته جانان گله دارد

زین شعلهٔ بی باک، نیستان گله دارد

زندان شده مجنون مرا دامن صحرا

در سینه دل از تنگی میدان گله دارد

افزود غم عشق ز غمخواری ناصح

[...]

حزین لاهیجی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱

 

عمریست دلم از غم دوران گله دارد

آئینه ام از نقش پریشان گله دارد

ناموس کند شکوه بسی از من رسوا

زآلودگی ام پاکی دامان گله دارد

طبیب اصفهانی
 
 
sunny dark_mode