حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۴۹
قاصد سخنی از لب یارم نرسانید
ته جرعه شرابی، به خمارم نرسانید
دل داشت به حیرانی، ازبن بیشتر امّید
آواره ز خود کرد و به یارم نرسانید
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۶۲
با دل غم آن رشک پری، ساخته باشد
با غنچه، نسیم سحری ساخته باشد
کج می نگرد خوش به سرا پای دو عالم
رندی که به بی پا و سری، ساخته باشد
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۷۱
کی نشئهٔ صهبا، دل غمناک گشاید؟
می چون نتواند گره تاک گشاید
کار جگر سنگ، سپرداری دل نیست
چون شست ستم، غمزهٔ بی باک گشاید
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۷۱
کی نشئهٔ صهبا، دل غمناک گشاید؟
می چون نتواند گره تاک گشاید
کار جگر سنگ، سپرداری دل نیست
چون شست ستم، غمزهٔ بی باک گشاید
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۸۰
تا زلف تو بر دوش و برم سایه فکن شد
هر چاک دلم، جادهٔ صحرای ختن شد
دیدهٔ بخت سیاهم چو گران خواب شود
تیغ مژگان رسای تو سیه تاب شود
سر تسلیم، پی سجدهٔ مستانه به خاک
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۹۴
این باخته نقشان که درین خانهٔ تنگند
چون مهره شطرنج به همسایه، به جنگند
برداشت صبا طرف نقاب تو، همانا
پیداست که گل های چمن باخته رنگند
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۹۸
تا حرفی از آن لعل می آلود برآمد
لخت دلم، از دیده نمک سود برآمد
از بس که دلم آتش عشق تو نهان کرد
رفتم نفس از سینه کشم، دود برآمد
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۹۹
از نالهٔ من خامه خوش آهنگ برآمد
وز نام بلندم، سخن از ننگ برآمد
آن نغمه،که زیر لب داوود شکستند
ما را ز نی خامه، به این رنگ برآمد
انصاف چو بگرفت عیار سخنم را
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۰۰
سختی به ضعیفان جهان بی سبب آید
من بد کنم و زخم ندامت به لب آید
زاهد دمش افسرده چو صبح است، مبادا
خورشید تو را از نفس سرد تب آید
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۲۱
عزلت طلب از پایهٔ اقبال نیفتد
تنها رو این مرحله، دنبال نیفتد
پرواز بلندی ست فراز دو جهانش
مرغی که به دام شکن بال نیفتد
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۲۴
دل از قفس سینه، دم سرد برآورد
شور از همه مرغان چمن گرد، برآورد
تا حوصلهٔ جور تو را داشته باشم
ایام مرا حادثه پرورد، برآورد
معذورم اگر همسر یاران، نیم امروز
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۲۵
زلف سیهش، آتش بیداد برآورد
دود از شکن طرّهٔ شمشاد برآورد
برخاست مرا از قفس سینه صفیری
شور از دل مرغان چمن زاد برآورد
رخساره نمودیّ و مرا مردمک چشم
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۳۰
تیغ ستمت از می پرزور گران تر
از نشئهٔ خون شد، سر منصور گران تر
بر خاطر آزردهٔ من بی غمی امروز
از ترک شراب است به مخمور گران تر
بر همّت من منت یک حبهٔ دونان
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۳۷
ای زلف، پریشان شدگانیم، خبر گیر
ای چاک گریبان، شب ما را به سحر گیر
از کم سخنی های تو زهر است به جامم
بگشای لب و تلخی کامم به شکر گیر
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۴۱
خون گر نخورد زان لب میگون، چه کند کس؟
مژگان تر و لب تشنه و دل خون، چه کند کس؟
از دست برون رفته عنان داری اشکم
طوفان بهار است، به جیحون چه کند کس؟
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۴۳
از چرخ تنک حوصله، پروا چه کند کس؟
با دشمن نامرد، مدارا چه کند کس؟
دل کندن و کام دل ازو، هر دو محال است
با قحبهٔ مستورهٔ دنیا چه کند کس؟
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۵۰
ای آنکه زدی بر قدح، امروز مرا سنگ
فرداست درین راه، کند پای تو را لنگ
در رهگذر بال فشانان مفکن دام
ترسم که تو را سخت فشارد، قفس تنگ
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۵۲
در بتکده نامحرم و در کعبه غریبم
آیا که حوالت به کجا کرده نصیبم؟
مفتی، ز اصول و ز فروعم خبری نیست
یک مسأله جز عشق، نیاموخت ادیبم
من حوصله ساز ستم عشق نبودم
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۵۵
در کشور ایجاد، ندانم چه گلستم
دانم که صنمگاه بتان چگلستم
من بعد، بود دست من و چاک گریبان
نه دامن دلدار به دست و نه دلستم
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۶۴
زد نقش سخن سکهٔ جاوید به نامم
از صفحهٔ دلها نشود محو، کلامم
نوری ست عیان، در نظر حرف شناسان
هر مردمک نقطه ی خورشید، غلامم
نظاره کن امروز، گلستان ارم را
[...]