گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵۳

 

صبح ازل این طرف بنا گوش ندارد

شام ابد این زلف سیه پوش ندارد

در پله بینایی آشوب شناسان

دریا خطر سینه پر جوش ندارد

از خامشی من جگرخصم دو نیم است

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵۴

 

بیگانه معنی لب خاموش ندارد

خالی بود آن ظرف که سرپوش ندارد

دعوی ثمر پیشرس خامی فکرست

می پخته چو گردید سر جوش ندارد

آنجا که بود بیخبری انجمن آرا

[...]

صائب تبریزی
 

رهی معیری » ابیات پراکنده » نیش و نوش

 

کس بهره از آن تازه بر و دوش ندارد

کاین شاخه گل طاقت آغوش ندارد

از عشق نرنجیم و گر مایه رنج است

با نیش بسازیم اگر نوش ندارد

رهی معیری
 
 
sunny dark_mode