گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶

 

ما را ز قد سرو تو ای دوست ثمرهاست

واندر دل ما آکه ز مهر تو شجرهاست

یک شب گذری کن به من خسته و بنگر

کآه دل ما در غم عشقت به سحرهاست

از حسرت شیرین لبت، ای کام دل من

[...]

جهان ملک خاتون
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۷

 

از حق بدعا دین طلب ای خواجه نه روزی

کاین رزق مقدر شده از لطف اله است

آه سحری کز پی نان است چه باشد؟

فریاد خران هم بهوای جو و کاه است

اهلی شیرازی
 
 
sunny dark_mode