گنجور

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۰

 

در هیچ مقامم نگذارد به درنگی

از بوی به بویی برد از رنگ به رنگی

بالاتر ازین طور تجلی قدمی چند

دارد ارنی گوی دگر هر سر سنگی

شوق تو زنان را به سر کوی برآرد

[...]

نظیری نیشابوری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۵۶

 

ای آه جگرسوز ز شست تو خدنگی

کوه الم از دامن صحرای تو سنگی

در دشت خطرناک تو هر خار سنانی

از بحر پرآشوب تو هر موج نهنگی

گردون سراسیمه و این خاک گرانسنگ

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۲۲

 

هر لحظه خرابم کند آن چشم به رنگی

با فتنه شهری چند کند خانه تنگی؟

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۴

 

جز عافیتم نیست به سودای تو ننگی

ای خاک برآن سرکه نیرزید به سنگی

انجام خرام تو شکار افکن دل بود

ازسرو، چمن هم به جگر داشت خدنگی

مخمور لبت ‌گر چمنش نشئه رساند

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۶

 

دارد به من دلشده امشب سرجنگی

گلبرگ ‌کمانی پر طاووس خدنگی

پیش که برم شکوه از آن نرگس ‌کافر

بیچاره شهیدم ز دم تیغ فرنگی

مشکل‌که ز فکر عدم خویش برآییم

[...]

بیدل دهلوی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۲

 

ای کعبهٔ جان از تو کلیسای فرنگی

بی یاد تو دل را دو جهان سینهٔ تنگی

جان دیده از آن نرگس عیار فریبی

دل خورده از آن غمزهٔ خونخوار خدنگی

دیری ست که شرمنده ام از سبحه، چه سازم؟

[...]

حزین لاهیجی
 
 
sunny dark_mode