گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۴

 

فریاد نخیزد ز دل پر گله ما

نبود چو جرس هرزه درا آبله ما

هر جا که زند نشتر خاری مژه بر هم

خون دشنه کشد از جگر آبله ما

فریاد ازین برق نگاهان که نکردند

[...]

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

طی می شود از مصرع آهی گلهٔ ما

طالع به وصال تو نویسد صلهٔ ما

یاران سبک سیر، رسیدند به منزل

چون نقش قدم، مانده به جا قافلهٔ ما

شایستهٔ برق است به صحرای ملامت

[...]

حزین لاهیجی
 
 
sunny dark_mode