گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۲

 

از کوی تو چون باد بر آشفتم و رفتم

گردی ز دل مدعیان رفتم و رفتم

خون بسته دلم ته بته از داغ جدایی

ایگل ز تماشای تو نشکفتم و رفتم

ای کاش که می مردم و معلوم نمی شد

[...]

بابافغانی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳

 

زین بزم نه این بار بر آشفتم و رفتم

کی بود که تلخی ز تو نشنفتم و رفتم

دارد اثر سودهٔ الماس به چشمم

گردی که ز مژگان ز درت رُفتم و رفتم

ای هم نفسان رفتن از این غمکده کم نیست

[...]

عرفی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۹۹

 

تلخی ز لب لعل تو نشنفتم و رفتم

خوش باش که ناکام دعا گفتم و رفتم

کردم سفر از خویش به آوازه یوسف

بانگ جرس از قافله نشنفتم و رفتم

چون سیل سبکسیر به رخساره پر گرد

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode