گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۸

 

ای مهر تو از صبح ازل هم نفس ما

کوتاه ز دامان تو دست هوس ما

ما قافله کعبه عشقیم که رفته ست

سرتاسر آفاق صدای جرس ما

آن بلبل مستیم که دور از گل رویت

[...]

جامی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۸

 

بی برگی ما برگ نشاط است چمن را

شیرازه گلزار بود خار و خس ما

از خامی ما عشق به زنهار درآمد

خون شد دل باغ از ثمر دیررس ما

صائب نفس سوختگان حوصله سوزست

[...]

صائب تبریزی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

ناید به دراز سینه ز تنگی نفس ما

ای ناله بیا دود برآر از قفس ما

امیدِ که سر در پی این قافله دارد؟

کز ناله خراشیده گلوی جرس ما

بگذشت چو برق از سر ما تیغ تو ای وای

[...]

فیاض لاهیجی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

آیینه شود دود چراغ نفس ما

خورشید بود سایه خار هوس ما

آن مشت غباریم که در راه محبت

شد ریگ روان قافله بی جرس ما

کوگریه شوقی که دهد رخت به سیلاب

[...]

اسیر شهرستانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲

 

دل می‌رود و نیست کسی دادرس ما

از قافله دور است خروش جرس ما

هم مشرب اوضاع گرفتاری صبحیم

پرواز به منظر نرسد از قفس ما

بر هیچ‌کس افسانهٔ امید نخواندیم

[...]

بیدل دهلوی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

گوشی نشنیده ست صفیر از قفس ما

چون شمع، به لب سوخته آید نفس ما

با قافلهٔ لاله درین دشت رفیقیم

گلبانگ خموشی ست فغان جرس ما

کوتاه صفیرم، قفسم را بگذارید

[...]

حزین لاهیجی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

خوش وقت اسیری که برآمد هوس ما

شد روز نخستین، سبد گل قفس ما

مهتاب نمکسار بود باده ما را

ای بی مزه بی روی تو بزم هوس ما

حیرت زده جلوه نیرنگ خیالیم

[...]

غالب دهلوی
 
 
sunny dark_mode