گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶

 

لب حرف شفا گفت، دلِ سوخته تب کرد

این حرف دل آشوب مرا دشمن لب کرد

بلهانه به آفات قدر ساخته بودم

این عقل فضول آمد و تحقیق سبب کرد

غمناک پسین، زین مرو از راه، که ایام

[...]

عرفی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۶۶

 

ساقی دهن شیشه ما باز به لب کرد

جان عجبی در تن ارباب طرب کرد

دریا نه کریمی است که بی خواست نبخشد

بیهوده صدف باز دهن را به طلب کرد

خامش منشینید که از خامشی شمع

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode