اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸۹
خورشید صفت با همه کس مهر نمایی
چون تیغ زنی از سر کین سوی من آیی
تا واقف حالم بدهم جان بتو کز شوق
من خویش فراموش کنم چون تو بیایی
باشد که بچینم گلی از چمن وصل
[...]
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۱
گر جلوه کنان یک نفسی پیش من آئی
ز نگار غم از آینه دل بزدائی
جانا چه شود هر دم اگر روی چو ماهت
بی پرده بدین عاشق دیوانه نمائی
روشن شود از نور رخت ملکت جانم
[...]
کلیم » دیوان اشعار » ترجیعات و ترکیبات » شمارهٔ ۱ - ساقی نامه
زاهد که بود تیره شب صبح نمائی
در ظاهر پاک آینه روی ریائی
با آنکه شود گرد ز دامان ترش گل
گیرند همه دامنش از بهر دعائی
در بادیه زهد، اگر راهنما اوست
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶۱
با زلف تو دم می زند از نافه گشایی
بی شرمی مشک است ز مادر بخطایی!
از وصل نگیرد دل سودازده آرام
در بحر همان موج کند سلسله خایی
چون گوی شدم بی سروپا تا شوم آزاد
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۷
نه سوخته الفت دردم نه دوایی
داغم همه ناسور جدایی است جدایی
آسان نبود لاف هواداری فتراک
خون در رگ ما می تپد از بیم رهایی
ما را نشناسد کس و ما کس نشناسیم
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰۴
حیرت قفسمکو اثر عجز و رسایی
مجبور ادب را چه وصال و چه جدایی
آیینه وتسلیم فضولی، چه خیالست
رنگی ننماییمکه آنرا ننمایی
وقستکه چون آبله ازپوست برآییم
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱۱
ماییم و دلی سرورق بی سر و پایی
چون آبله صحرایی و چون ناله هوایی
از پردهٔ ناموسی افلاک کشیدیم
ننگی که کشد لاغری از تنگ قبایی
گامی به رهت نازده در خاک نشستیم
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۸
گو در ره عشقم نرسد راهنمائی
کافتادهام و نیست مرا قوت پائی
پی برگ تراز گلبن خشگیم درین باغ
هیهات که مرغی رسد از ما بنوائی
ران اشک خود از چشم من افتاده که هرگز
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۱
بر دیده کشم سرمه ز خاک کف پایی
شاید که دهد اشک مرا رنگ حنایی
می در قدح و باد صبا بر سر لطف است
دارد چمن امروز عجب آب و هوایی
دولت طلبی، دامن دل را مده از دست
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۸
منت نکشد همّتم از دست دعایی
زد غیرت من هر دو جهان را سرپایی
غم پرده در و صبر ز ما گوشه گرفته ست
ای مطرب کوته نفس آواز رسایی
گر زیر فلک تنگ شود دامن دل هست
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۸
در دیده و دل، از دل و از دیده جدایی
بی جایی و چون می نگرم در همه جایی
لب باده چکان، جلوه چمان، طرّه پریشان
آشفته چنین، بر سر بازار چرایی؟
گه در جگر گرمی و گه بر مژهٔ تر
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲
یک بار نخواندند و نگفتند کجایی
تا چند توان رفتن تا خوانده بجایی
ترسم ز خرابی دل ای دوست که گویند
این خانه نبودست در آن خانه خدایی
تا غیر شود شاد ز آزردگی من
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۳
شب تیره وره سخت، چنین سست چرایی
بشتاب اگر بر اثر ناقه ی مایی
زاندیشه ی رهزن بود این راهبران را
در دست نه شمعی و نه بر ناقه درایی
رهبر ز پس قافله و راهرو از پیش
[...]
ملا احمد نراقی » دیوان اشعار » منتخب غزلیات و قطعات » شمارهٔ ۳۲
ای کوکب امید شبی کاش برآیی
ای شام الم کاش که روزی به سرآیی
گفتی که شب مرگ بیایم به بر تو
امشب شب مرگ است گر امروز بیایی
چون گوش به فریاد من آن ماه ندارد
[...]
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » در اخلاق و مقامات دین
آتش فکنی یکسره در خرمن هستی
روزی ز پس پرده اگر رخ بنمائی
پر عنبر سارا کنی این حقه گردون
گر یک گره از طره مشکین بگشائی
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹۲
ای دلبر هر جائیم امشب بکجائی
گفتی که بیائی زچه روعهد نپائی
ما دیده گشودیم و فروبسته در از غیر
تا تو زسرانگشت کرم در بگشائی
چندانکه نیاز آرمت ای ترک جفاجو
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه
ای بنده به درگاه من آنگاه برآیی
کز جان قدمی سازی و در راه برآیی
از غیر جدا گردی چون آنکه درین راه
هم خواست نداند که تو خواهندهٔ مایی
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴ - در توسّل به حضرت سیدالشهدا (ع) جهت رفع مرض طاعون
ای کرببلا مشرق انوار خدایی
زین بارگهت هم صفت عرش علایی
از شش جهت و چارطرف روح فزایی
تا مقتل شاهنشه خیل شهدایی
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴ - در توسّل به حضرت سیدالشهدا (ع) جهت رفع مرض طاعون
این جامه ی$ ارزنده تر از درّ بهایی
باشد ز پی پاسخ گفتار «وفایی»
آن شاعر کامل که به تائید خدایی
ختم است بر او مرتبه ی مدح سرایی