گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۴

 

آن تخم، که در باغ وفا کاشته بودم

شد خار دلم، گر چه گل انگاشته بودم

خون جگرم خورد و بلای دل من شد

یاری که به خون جگرش داشته بودم

پنداشتم آن یار به جز مهر نورزد

[...]

اوحدی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۲

 

یاری که ز جان دوسترش داشته بودم

وندر دل و جان تخم غمش کاشته بودم

وز بندگی آن شه خوبان زمانه

صد رایت اقبال برافراشته بودم

از بهر شرف خاک قدمهاش چو سرمه

[...]

حسین خوارزمی
 
 
sunny dark_mode