×
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۱ - داستان کدخدای با زن و طوطی
پنهان دارم راز تو ای دوست از آنک
تنگست جهان درو نگنجد غم تو
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان
تا دل به سر زلف تو چون گوی نهادم
چون گوی قدم در تک و در پوی نهادم
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان
ای مست هلا خیز که هنگام صبوحست
هر دم که درین حال زنی دام فتوحست
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۱ - داستان پادشاه زن دوست
هر چیز که بر جان و تن خود نپسندی
بر همچو خودی کو تن و جان دارد مپسند