گنجور

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۱ - داستان کدخدای با زن و طوطی

 

پنهان دارم راز تو ای دوست از آنک

تنگست جهان درو نگنجد غم تو

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان

 

تا دل به سر زلف تو چون گوی نهادم

چون گوی قدم در تک و در پوی نهادم

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان

 

ای مست هلا خیز که هنگام صبوحست

هر دم که درین حال زنی دام فتوحست

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۱ - داستان پادشاه زن دوست

 

هر چیز که بر جان و تن خود نپسندی

بر همچو خودی کو تن و جان دارد مپسند

ظهیری سمرقندی
 
 
sunny dark_mode