گنجور

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸

 

گر خاک شوم چو باد بر من گذرد

ور باد شوم چو آب بر من سپرد

جانش خواهم به چشم من در نگرد

از دست چنین جان جهان جان که برد

سنایی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴۱

 

بودند جهاندار بسی خسرو و گرد

رفتند و بدیگرانش ناچار سپرد

اکنون که تو داری چه در او دل بندی

میدان که نخواهیش تو هم با خود برد

ابن یمین
 
 
sunny dark_mode