گنجور

عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۴۷

 

زلف تو که چون مشک به هر سوی افتاد

بی مهر از آن است که هندوی افتاد

زان گشت چنین شکسته کز غارت جان

از بس که شتاب کرد بر روی افتاد

عطار
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۹۰

 

چون گوی دلم نزد تو دلجوی افتاد

در چاه زنخدان تو بدخوی افتاد

آن نیست عجب که گوی در چاه افتد

این است عجب که چاه در گوی افتاد

اوحدالدین کرمانی
 
 
sunny dark_mode