گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۲

 

کارم همه جز مهر تو دلجوی نبود

واندر دل من ز مهر تو بوی نبود

چون در خور میدان توام گور نبود

جز جستن من ز پیش روی تو نبود

مسعود سعد سلمان
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

هرگز دل من زبخت خشنود نبود

می خواست ولی زعشق پر سود نبود

بگذشت شب عمر و در و حاصل من

چون اول افسانه همه بود و نبود

حکیم نزاری
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳

 

ممکن به خودیش بود و جودی نبود

گنجی که ز حق بود به پنهان نبود

گر زان که نه او گوش و زبانی بخشد

از خود ما را گفت و شنودی نبود

شاه نعمت‌الله ولی
 

کلیم » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۱ - تاریخ فوت مولانا ملک قمی

 

ملک آن پادشاه ملک معنی

که نامش سکه نقد سخن بود

چنان آفاق گیر از اهل معنی

که حد ملکش از قم تا دکن بود

زدی از سوز دل در خانه آتش

[...]

کلیم
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۸

 

شب از تو جدا، کار دلم شیون بود

بر چشم ترم هر مژه صد سوزن بود

ای نور دو دیده، دیده قدسی دوش

بی روی تو چون چراغ بی روغن بود

قدسی مشهدی
 
 
sunny dark_mode