×
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۷
چرخم چو بخواست کشت بی هیچ گمان
جاه تو به زندگانیم کرد ضمان
گویم همه شب ز شام تا صبحدمان
ای دولت طاهر علی باقی مان
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۶
تا بود چنین بود و چنین است جهان
از حادثه دهر کرا بود امان
بلقیس اگر به ملک جاویدان رفت
جاوید تو مانی ای سلیمان زمان
سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۳
رفتی به سفر از پی تسخیر جهان
تا خلق خدا شوند در امن و امان
بی گردش دور چرخ در امر تو باد
بی منت پا زمین تو را در فرمان