گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۸

 

دور از رخ تو منم ز جان بگذشته

صد نامه غم ز خون دل بنوشته

گاهی جگرم ز دست دل خون گشته

گاهی دلم از خون جگر آغشته

جامی
 
 
sunny dark_mode