گنجور

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۱۴۷ - ۴۵ - النوبة الثالثة

 

گاهی که بطینت خود افتد نظرم

گویم که من از هر چه بعالم بترم

چون از صفت خویشتن اندر گذرم

از عرش همی بخویشتن در نگرم

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۲- سورة یوسف- مکیة » ۷ - النوبة الثالثة

 

گاهی بتو نگرم گویم از من بزرگوارتر کیست؟!

چون از صفت خویشتن اندر گذرم

گاهی که بطینت خود افتد نظرم

گویم که من از هر چه بعالم بترم

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲۲- سورة الحجّ- مدنیّة » ۱ - النوبة الثالثة

 

پر آب دو دیده و پر آتش جگرم

پر باد دو دستم و پر از خاک سرم.

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲۵- سورة الفرقان- مکیة » ۱ - النوبة الثالثة

 

پرآب دو دیده و پرآتش جگرم

پرباد دو دستم و پر از خاک سرم‌

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۴- سورة سبا- مکیة » ۲ - النوبة الثالثة

 

پر آب دو دیده و پر آتش جگرم

پر باد دو دستم و پر از خاک سرم‌

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۵- سورة الملائکة- مکیة » ۲ - النوبة الثالثة

 

پر آب دو دیده و پر آتش جگرم

پر باد دو دستم و پر از خاک سرم‌

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۹۱- سورة الشمس- مکیة » النوبة الثالثة

 

گاهی که بطینت خود افتد نظرم

گویم که: من از هر چه بعالم بترم!

چون از صفت خویشتن اندر گذرم

از عرش همی بخویشتن در نگرم!!

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۰۱- سورة القارعة- مکیة » النوبة الثالثة

 

گاهی که بطینت خود افتد نظرم

گویم که: من از هر چه بعالم بترم‌

چون از صفت خویشتن اندر گذرم

از عرش همی بخویشتن در نگرم‌

میبدی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب القرد و السلحفاة » بخش ۶ - حکایت شیر و روباه و خر

 

گر ماه شوی بآسمان کم نگرم

وربخت شوی رخت بکویت نبرم

نصرالله منشی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۳

 

آن ماه به کشتی در و من در خطرم

چون کشتی از آب دیده آسیمه سرم

ز آن باد کز او به شادی آرد خبرم

چون آب نشینم و چو کشتی بپرم

خاقانی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۹

 

ای باغ رخت گریز گاه نظرم

گر باشد صد هزار جان دگرم

[بیت دوم در نسخهٔ دیجیتالی مشکل دارد]

[بیت دوم در نسخهٔ دیجیتالی مشکل دارد] ...رم

سید حسن غزنوی
 

عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۳۱

 

نه در سفرم یک دم و نی در حضرم

نه خواب و خورم هست و نه بیخواب و خورم

نه باخبرم ز خویش و نه بیخبرم

چون حیرانی نشستهام مینگرم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۳۲

 

چندان که بدین قصه فرو مینگرم

یک ذرّه نمیرسد ز جائی دگرم

هرچند که شایسته و زیبا پسرم

نه کار من است این و نه کار پدرم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهاردهم: در ذَمّ دنیا و شكایت از روزگار غدّار » شمارهٔ ۲۰

 

هر روز درین دایره سرگشتهترم

چون دایرهای بمانده بی پا و سرم

و امروز چنان شدم که آبی نخورم

تا هم چندان خون نچکد از جگرم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۱۰

 

عمری که ز رفتنش چنین بیخبرم

بگذشت چو باد و پیری آمد به سرم

شد روز جوانی و درآمد شب مرگ

وز بیم شب نخست خون شد جگرم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۱۴

 

تا کی رانی از در خود دربدرم

تا کی سوزی ز آتش هجران جگرم

آخر نظری کن که اگر بعد از این

خواهی که نظر کنی نیابی اثرم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۳۵

 

گر بی تو دمی خون جگر مینخورم

آغشته همی شوم ز خون جگرم

کار تو به هیچ گونه پی مینبرم

سر گردانا که من به کارتو درم!

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و دوم: در صفت دردمندی عاشق » شمارهٔ ۱۱

 

ای شمع چگل! تاتو برفتی ز برم

من کُشتهٔ هجر تو چو شمع سحرم

دور از تو چنان شدم که در روی زمین

گر بازآیی باز نیابی اثرم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۸۶

 

شمع آمد و گفت: دائماً در سفرم

میسوزم و میگدازم و میگذرم

بخت بدِ من چو رشته در کارم کرد

بنگر که ازین رشته چه آید به سرم

عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۹۳

 

آن روز که بر خاطر عالی گذرم

از عجب چو نرگس همه در خود نگرم

از کوی تو ار باد قبولی جهدم

مانندۀ برگ گل ز شادی بپرم

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode