گنجور

عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۹

 

دانی که چهایم نه بزرگیم نه خُرد

دانی که چه میخوریم نه صاف نه دُرد

نه میبتوان ماند نه میبتوان بُرد

نه میبتوان زیست نه میبتوان مُرد

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۶۹

 

زین شیوه که ازعمر برآوردم گرد

کس در دو جهان بر نتواند آورد

خون میگرید دل من از غصهٔ آنک

کاری بنکردم و توانستم کرد

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۷

 

من این دل بسته را کجا خواهم برد

ور صاف مرا نیست کجا خواهم دُرد

گر نوش کنم هزار دریا هر روز

حقا که ز دَردِ تشنگی خواهم مرد

عطار
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

 

تقدیر هر آنچه کردنی بود بکرد

خواهی به طرب نشین و خواهی که به درد

دیگر نشود حکمت دارنده فرد

ما را غم بیهوده چرا باید خورد‌؟

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳

 

تقدیر هر آنچه کردنی بود بکرد

خواهی به طرب باش از او خواه به درد

دیگر نگشود چشم داننده خرد

بیهوده چرا غم جهان باید خورد

اثیر اخسیکتی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۵۴ - الرّضا و التّسلیم

 

چون از خُم تست می چه صافی و چه درد

از تو چه بزرگ تحفه ای جان و چه خرد

هم بار تو گر بار کسی شاید برد

هم پیش تو گر پیش کسی باید مرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۰۲ - الاسرار

 

این راز درونی مشمر کاری خُرد

کاینجای نه صاف می گذارند نه دُرد

دنیا داری و عاقبت خواهی بُرد

این به باشد چو عاقبت خواهی مُرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۲۵ - التّقدیر

 

یک تن بنمای در جهان از زن و مرد

کاو از ستم زمانه خونابه نخورد

نیک و بد ما جمله به تقدیر خداست

با کار خدا هیچ نمی شاید کرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۳۰ - الخوف

 

انعام تو هر گرسنه را می پرورد

هر تشنه زجوی فضلت آبی می خورد

دل در پی اومید تو شادی می کرد

هم بخت بد از امید نومیدم کرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۴ - الطّاعة

 

زان پیش که از جمله فرو مانی فرد

آن کن که نبایدت پشیمانی خورد

امروز بکن که می توانی کاری

فردا چه کُنی که هیچ نتوانی کرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۴۶ - الطریقة

 

هر مرد که او پای درین راه افشرد

در شیشهٔ جام او چه صافی و چه دُرد

تا سر ننهی پای درین راه مِنه

کاین راه به بی سری به سر شاید برد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۴۹

 

کو دل که بدان دل غم جان شاید خورد

کو جان که بدو دلی بشاید پرورد

کو عقل کزو قصّه توان کوته کرد

کو صبر که من پای نشانم در درد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۷۲

 

درویش کسی بود که در خود نگرد

خود را ز جهان نفس بیرون شمرد

دنیاش نباشد غم عقبی نخورد

آن است رونده کاین چنین ره سپرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۲۳۶

 

بس خون جگر که شیخ من با من خورد

تا کرد مرا چنین که می بینی مرد

من بد بودم شیخ مرا نیکو کرد

من نیز همان کنم که او با من کرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۲۷۲

 

ای اطلس دعوی تو را معنی بُرد

فردا به قیامت این عمل خواهی بُرد

شرمت بادا اگر چنین خواهی زیست

ننگت بادا اگر چنین خواهی مُرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۶۰

 

چون آتش شهوت آبرویت را برد

در معرض هر بزرگ ماندی تو چو خرد

می کوش که باد نفس را خاک کنی

هر زنده که آن نکرد در عقبی مُرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۷۹

 

زین مرتبه و قاعدهٔ بَردابَرد

ایمن منشین ز دولت کرداکرد

دل شاد بزی به کام دل مردامرد

چیزی که کنی کزو شوی مردامرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۲۸

 

هر پیر که دل به عشرت و لهو سپرد

یا حرف سکون زتختهٔ لَهو ستُرد

او مرده بود حقیقتی از پی آنک

روشن گردد چراغ چون خواهد مُرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن » شمارهٔ ۱۵

 

هان تا نکنی هرآنچ بتوانی کرد

بس کینه کش است روزگار ای سره مرد

بر خصم چو یافتی ظفر ای سره مرد

چندان زنش آن زمان که بتوانی خورد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۱۰۳

 

سیلاب محن رونق عمرم همه برد

شیرین همه تلخ گشت و صافی همه درد

آن کس که بمرد رست دردا که مرا

هر روز هزار بار می باید مرد

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۹
sunny dark_mode