گنجور

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۵

 

ای روی تو رخشنده‌تر از قبلهٔ گبر

وی چشم من از فراق گرینده چو ابر

من دست ز آستین برون کرده ز عشق

تو پای به دامن اندر آورده به صبر

سنایی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۶- سورة الانعام‏ » ۳ - النوبة الثالثة

 

آن را که چو تو نگار باشد در بر

گر بانگ قیامت آید او را چه خبر!

میبدی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۸۸ - الحقیقة

 

ای مؤمن محض بودنت مطلق گبر

گاهی به قَدَر دست بزن گاه به جبر

بر کثرت حرص تست و بر قلّت صبر

گر خندهٔ برق است و گر گریهٔ ابر

اوحدالدین کرمانی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵۴

 

از حق بود انچ هست بر مومن و گبر

روشن شود این نکته ترا نیز بصبر

از ابر جدا همی شود قطره ولیک

چون در نگری یکی بود قطره و ابر

ابن یمین
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش اول - قسمت اول

 

هست کارم بر دراین پیر گبر

گاه شکر نعمت او گاه صبر

شیخ بهایی
 
 
sunny dark_mode